نیکی وزیری

زندگی شیرینه

نیکی وزیری

زندگی شیرینه

مطالب ناب...

((جمله زیر به نظرم خیلی قشنگ اومد ، گذاشتمش تو سایت ، لطفا نظرتون رو دربارش بهم بدید .))


 ممنون



<<دیروز همسایه مان از گرسنگی مرد ، در ازایش گوسفند ها سر بریدند.>>




وای از این جماعت زنده کش مرده پرست.

داستان کوتاه: هدیه فارغ التحصیلی

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.

سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.

مطالب ناب


مهربانی را از اطرافیانت بیاموز.چرا که روزی در آینده استاد آن میشوی.



نعمت ما چیزهایی است که از آنها لذت میبریم نه چیزهایی که داریم.



تخیل هر انسان چشمان روح او محسوب میشود.



هیچ چیز در زندگی برای ترسیدن نیست،همه چیز برای فهمیدن است.

به وبلاگ من خوش اومدید...

من نیکی وزیری  هستم متولد 14 دی 1378 در


تهران.



امید وارم از وبلاگم خوشتون بیاد.


راستی منتظر مطالب جدید باشین.